یزیش خوان. ورفان و شفیع و شفاعت کننده و پیشوای بزرگ مغان. (ناظم الاطباء). موبدی که دعا و نماز او خواند در آتشگاه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یزش و یزشن شود
یزیش خوان. ورفان و شفیع و شفاعت کننده و پیشوای بزرگ مغان. (ناظم الاطباء). موبدی که دعا و نماز او خواند در آتشگاه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یزش و یزشن شود
کسی که غزل بخواند، غزل خواننده، غزل سرا، کنایه از مطرب، آوازه خوان، برای مثال من غزل گوی توام تا تو غزل خوان منی / ای غزل گوی غزل خوان غزل خواه ببال (فرخی - ۲۱۳)، در حال غزل خواندن، برای مثال نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی / تا در میکده شادان و غزل خوان بروم (حافظ - ۷۱۸)
کسی که غزل بخواند، غزل خواننده، غزل سُرا، کنایه از مطرب، آوازه خوان، برای مِثال من غزل گوی تواَم تا تو غزل خوان منی / ای غزل گوی غزل خوان غزل خواه ببال (فرخی - ۲۱۳)، در حال غزل خواندن، برای مِثال نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی / تا در میکده شادان و غزل خوان بروم (حافظ - ۷۱۸)